هفته دوازدهم و سونو غربالگری
سلام مامان جان چی بگم ازاین روزهای ناب با هم بودنمون از ثانیه به ثانیه اش که چه قدر بهت وابسته شدم که حتی خودم باورم نمیشه.جند روز پیش بعد از ظهر زیر دلم درد میکرد یه لحظه به این فکر کردم نکنه از دستت بدم و با فکر ناراحت خوابم برد خواب بدی ندیدم خونه مامان بزرگم بودیماما همش تو خواب گریه میکردم تا اینکه از صدای ناله خودم بیدار شدم و دیدم واقعا دارم گریه میکنم و چشمام خیس از اشکه. اینکه چه قدر ذوق دارم برات فسقلی 6 سانتی بله شما رشید شدی و 6 سانتی متری فدات شم . تازه کلی خبرهای جدیددارم.اینکه رفتم سونو غربالگری موشی مامان خیلی استرس داشتم اینکه نکنه قلب کوچولوت نزنه اینکه مشکلی داشته باشی مامان جان.اینروزا که با...
نویسنده :
مامان مهسا
18:37